اظهارات منتسب به سردار رادان درباره طرح نور۲ تکذیب شد دستگیری ۶۸ شرور مخل امنیت در شهرک رجایی مشهد (۲۰ خرداد ۱۴۰۳) افزایش سرانه مصرف نوشابه در کشور | سریع‌ترین رشد مصرف مواد قندی را داریم شناسایی بیش از ۷۲۰۰ مبتلا به سل در ایران| یک‌چهارم بیماران ایرانی نیستند راز جنایت خانوادگی فاش شد| باز هم قتل پسری معتاد توسط پدر رونمایی از نسخه جدید شاد با قابلیت‌های جدید سقوط کارگر در محل گودبرداری یک پروژه ساختمانی + جزییات(۲۰ خرداد ۱۴۰۳) حریق انباری یک مدرسه در بلوار وکیل آباد مشهد + تصویر (۲۰ خرداد ۱۴۰۳) ۳۰ فقره سرقت از مجتمع‌های مسکونی در مشهد رمزگشایی شد (۲۰ خرداد ۱۴۰۳) کاهش چشمگیر اهدا خون توسط بانوان در خراسان رضوی | نیازمند اهدای خون از سوی جوانان هستیم تحقق سه‌ونیم‌برابری تعهد مهارت‌آموزی به کودکان کار در خراسان‌رضوی همسترکامبت، درآمد بدون زحمت یا رؤیای ثروتمندشدن؟ دانش‌آموزان نابینا از امتحان نهایی با خط «بریل» محروم شدند اوج گیری آسیب‌های اجتماعی در شیب شکاف نسلی احضار رائفی‌پور به دادستانی تهران کدام ورزش در کاهش فشارخون میسر است؟ آیا فشارخون، صبح‌ها بالاتر است؟ ویزای شنگن گران شد + جزئیات نوشیدن نوشابه‌های انرژی‌زا خطر سکته قلبی را به دنبال دارد مهم‌ترین دوره برای شناخت از همسر چه زمانی است؟
سرخط خبرها

راننده‌ای که با خدا معامله کرد

  • کد خبر: ۱۴۷۶۳۴
  • ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۰
راننده‌ای که با خدا معامله کرد
سیدمحمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

مدتی است که شماری از بانک‌ها ما مهاجران افغانستانی را از خدمات موبایل بانک محروم کرده اند. این کار در دنیای امروز که موبایل و اینترنت به جانمان بسته است و محروم بودن از خدمات موبایل بانک مصیبت است، باعث ایجاد مشکلاتی برای مهاجران افغانستانی مقیم ایران شده است. چند شب پیش درحالی که در خیابان بودم و پول نقد در جیب نداشتم، دست تکان دادم و یک پراید از آن‌ها که شیشه اش وقتی پایین می‌آید به آسانی بالا نمی‌رود، نگه داشت و سوار شدم.

به راننده گفتم پول همراهم نیست و لطف کنید یک شماره کارت بدهید تا زنگ بزنم برایتان واریز کنند. راننده که مردی قدبلند با مو‌هایی سیاه وسفید بود و احتمالا داشت دهه چهارم زندگی را تمام می‌کرد، گفت بنویس. من هم نوشتم و پیامک کردم برای یکی از دوستان تا پرداخت کند. چون خودم نمی‌توانم با موبایلم پول جابه جا کنم!

شماره کارت به نام یک خانم بود. به راننده گفتم: «خیلی از همسرتان حساب می‌برید که شماره کارت ایشان را می‌دهید.» راننده گفت نه، این طور نیست و شروع کرد به تعریف کردن: «این شماره کارت پیرزنی است که در همسایگی ما زندگی می‌کند. او کسی را ندارد و هر وقت مسافری دارم که پول نقد ندارد، شماره کارت او را می‌دهم تا کمک ناچیزی کرده باشم. مدتی قبل مشکلی برایم پیش آمد.

همان جا نذر کردم که اگر آن مشکل حل شد، تا شش ماه شماره کارت آن پیرزن را به مسافرانی بدهم که قصد دارند هزینه کرایه شان را کارت به کارت کنند. شش ماه تمام شد، اما من همچنان شماره کارت او را می‌دهم.»

وقتی به مقصد رسیدم، گفتم اجازه بدهید رسید واریز پول را نشانتان دهم. آقای راننده با لهجه مشهدی قشنگش گفت: «درسته، نِمِخه دِداش، مو با خدا معامله کردُم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->